یا لطیف
وای بر بغض در گلویم...!
پای
این قافله کجاست؟!... آنکه تو را به حسین (ع)می رساند ... آنکه فاصله را
کمترین می کند تا آغوش پر از عشق حسین(ع)... آن پای کجاست؟! در آغوش
کدامین مادر ؟! رباب ... آن درد چیست که بودنت را پلکی می کند که توان بر
هم زدنش را هم نداری ... آن تشنگی شش ماهه حسین(ع) چیست؟ که قلب آسمان هم
برای فهمیدنس کوچک است؟ ... قمهایش را می بینی؟
دویدنش
را ... افتادنش را و هزاران بار برخاستنش را؟«من تشنه حسینم». پای ک.چکش
می گفت و می دوید و قلب بزرگش برایش جرعه جرعه عشق می شد و لبهایش تشنه تر
از سیرابی آب ...
تلاطم
این جسم کوچک در آغوش عشق بی قراری رسیدنش مرا بی تاب رفتن می کند ...
آواز این عشق را پرنده ایست بال و پر شکسته که خون را می طلبد و قربانی
شدن را. حسین(ع)!! چقدر دلم نمی فهمد؟!!
مر
بی قرار و بی تاب بزرگی روح این جسم کوچک کن تا در تاریکی این شب بر ترنم
چشمانش بسوزم و بگریم و ساده ترین حرفم را به قطره قطرهخونش رضا کنم.
همانگونه که او جانش را به عشق "امامش" رضا کرد.
کرامت فرزند امام حسین(ع)
عراقی
ها طبق عادت هر ساله خود روز هفتم و هشتم محر به همه آمپولهایی تزریق می
کردند تا رزمنده های ایرانی نتوانند در روز تاسوعا و عاشورا عزاداری کنند.
این کار شیطانی هر سال خوب نتیجه می داد و غیر از چند نفر که به لطیف
الحیل از زیر آمپول جان سالم به در می بردند ، بقیه چنان تب می کردندد که
تا چند روز در جا می افتادند. آن سال اسامی افراد را روی لیست خولندند و
حتی یک نفر نتوانست از نیش سوزن آمپول در امان بماند. وقتی عراقی ها به
آسایشگاه ما آمدند ، مه بچه ها به حضرت علی اصغر(ع) متوسل شده ، نجات خود
را از آن دردانه کوچک امام حسین(ع) خواستند. قلب پاک بچه ها و نام و برکت
آن طفل خاندان پیامبر(ص) چنان اثر معجزه آسایی داشت که هیچکدام از بچه ها
به جز یکی دو نفر که بیمازی کم خونی داشتند تب کردند.
عراقی
که می دانستند آمپولها کار خودشان را خواهند کرد ، دیگر به سراغ ما
نیامدند و آن شب با خیال راحت ، چراغ عزاداری امام حسین(ع) را روشن کردیم.
ذکر نیزه
و پروردگارشان به آن ها از نوشیدنی ای گوارا و پاک و پاک کننده می نوشاند!
آیه 21/سوره انسان
از زبان دوست
از
حضرت سوال شد کرامت و فضیلت در چیست؟ در پاسخ فرمود: کنترل و در اختیار
داشتن زبان و سخاوت داشتن. سوال شد نقص انسان در چیست؟ فرمود: خود را
واداشتن بر آنچه که مفید و سودمند نباشد.
یا لطیف
دلش
برای پدرش تنگ شده بود. پدر گفته بود هر وقت دلتنگی و غم دلت زیاد شد ،
نامه سر به مهر مرا بگشا. لحظات داغ کربلا او را وادار می کند.نگاه های
مطمئن ولی پر خون حسین(ع) او را دیوانه کرده است.
نامه را می گشاید و دست خط پدر ، کلمات پدر ، حرفها و بوی پدر او را مست می کند و اشک های حسین بن علی (ع) را جاری می سازد.
تو دلتنگیت را با نامه پدر می گشایی که کل عالم بر پنجه ی او چرخیدن را آغاز کرده و میچرخد.
تو
برای تسلای دلت نامه ای داری وعمو یی چون حسین بن علی (ع). ما هم دلتنگیم.
هر ده روز محرم این طور است. محرم که تمام بشود مثل ماه رمضان است که تمام
میشود یا مثل فاطمیه است ، که تمام می شود مثل جنگیدن است که تمام می شود.
آخرش کسته می شوی یا نه زنده می مانی و برایشان دلتنگی می کنی ...
این
بار فعه آخرش نیست که کشته می شود! عادت کرده است به مردن به شهدت. به
اینکه با یک دم حسین(ع) بمیرد و با بازدمش زنده شود. اما ما گاهی دلمان
تنگ می شود اصلا نمی دانیم چه باید بکنیم!!!
اما
قاسم فهمیده بود. او می دانست که چگونه خود را از دست دلتنگی ها برهاند.
او می دانست که رهایی از دلتنگی آنقدر شیرین است کهمی ارزد هر کاری بکنی.
می ارزد میدان بروی. می ارزد که قربانی کنی ... همه چیز را ... می ارزد که
حتی با عمو هم وداع کنی. چرا که هم سپر امامت می شوی هم مرهم دل پدر و هم
دلتنگیت کم کم ، کم می شود. شیرین است به شیرینی عسل ...
راوی
می گوید : جوانی به سوی میدان آمد که صورتش مانند قرص ماه بود و به جنگ
مشغول شد ... این اتمام ، برای دلتنگی های این نوشته کافی است. شاید!!!
عنایت حضرت قاسم(ع)
حاج
قاسم معون گردان ما ؛ گردان قاسم بن الحسن (ع) در لشکر انصار بود که در
عملیات کربلای چهار ، گلوله توپی کنارش منفجر شد و بر اثر ترکشی که به سرش
اصابت کرد ، دیگر نتوانست حرف بزند. پزشکان هم جواب درستی به ایشان نمی
دادند. او مدتی در تویسرکان بودو دوباره به جبهه برگشت. پیش از مرحله دوم
عملیات کرربلای پنج ، در عالم رویا ، خود را در مسجدی دید که هنگام عملیات
کربلای چهار در آن جمع شده بودند. داخل مسجد ، حاج محسن فرمانده ی سابق
گردان و دیگر شهدا را که قرار بود به آنها بپیوندد ف دید. بعد از چند
دقیقه دو جوان با چهره ی نورانی و درخشان وارد مسجد شدند.حاج محسن به
احترام آنها از جا برخاست. یکی از دو جوان از حاج محسن پرسید : «چرا مجلس
روضه مادرم زهرا(س) این قدر سرد و بی روح است؟!»
حاج
محسن در جواب گفت : چند نفر از مداحان ما شهید شده اند. بعضی هم به
دلایلینتوانسته اند تا امروز بیایند. بعد به حاج قاسم اشاره کرده و
گفت:ایشان هم که هستند ، قدرت تکلمشان را از دست داده اند.
آن جئان که حضرت قاسم(س) بود ، بلند شد و دستی بر سر حاج قاسم کشید.
حاج
قاسم می گفت : وقتی دستش را حس کردم ، گویی نیرویی مثل آهنربا وارد بدنم
شد. از خواب برخاستم و اولین عبارتی که بر زبانم آمد ، جمله « بسم الله
الرحمن الرحیم » بود.
حاج قاسم در عملیات نصر شش شیمیایی شد و به شهادت رسید.
ذکر نیزه
و کسانی که ایمان آورده اند شدید ترین محبتها را نسبت به پروردگار خود دارند.
آیه 165/سوره بقره
از زبان دوست
امام
حسین(ع) : چنانکه دو نفر با یکدیگر نزاع و اختلاف نمایند و یکی از آن دو
نفر ، در صلح و آشتی پیش قدم شود ، همانا شخص سبقت گیرنده ، جلوتر از
دیگری به بهشت وارد میشود.
همایشها – تجمع پرشور وبلاگنویسان معترض به هتک حرمت امام راحل (رض) عصر امروز با صدور بیانیهای در محکومیت این حادثه، در تالار سیدالشهدا برگزار شد. به گزارش وبلاگنیوز،متن بیانیه به این شرح است:
بسمالله الرحمن الرحیم
فتنهها با تلخی خواستهها وارد میشوند و خونهای تازه را میدوشند، نشانههای دین را خراب، و یقین را از بین میبرد … سعی کنید که پرچمدار فتنهها و نشانههای بدعتها، شما نباشید و آنچه را که پیوند امت اسلامی بدان استوار و پایههای طاعت بر آن پایدار است بر خود لازم شمارید. و شما را به خدا، بر یاری ستمدیده بشتابید و نه ستمگر. از گرفتار شدن به دامهای شیطان، و قرار گرفتن در وادی دشمنیها بپرهیزید، و لقمههای حرام به شکم خود راه ندهید. شما برابر دیدگان خداوندی قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه بندگی و اطاعت را آسان فرمود. نهجالبلاغه – خطبه ???
در ماههای پس از انتخابات شاهد بودیم که جریان شکستخورده در چند انتخابات اخیر دست به زورآزمایی با نظام اسلامی و اکثریت مردم ایران زد و رقابت انتخابات را به اعتراضات خیابانی و اغتشاش و سلب امنیت و آرامش بدل کرد. قانونشکنیها و بیاخلاقیها (با شعار تقلب و ادعای ادب!) قانون و حق و حقیقت را پایمال کرد و رأی تودههای ملت را نادیده گرفت. و میبینیم که اکنون وقاحت را به جایی رساندهاند که علناً به امام خمینی (رحمت الله علیه) توهین میکنند.
شعار قانونمداری میدهند، اما نمیپذیرند که اقتضای قانونمداری این است که در مواردی که قانون با منافعِ شخصی ما موافقت نداشته باشد، به آن تمکین کنیم، نه آنکه در آن زمان که سفرهی قدرت برای ما گشوده است، از آن بخوریم و زمانی که این دیگ برای دیگری بجوشد، باید این دیگ را سرنگون کنیم و بر زمین بریزیم. این نشانه دیکتاتوری است.
امروز شعار «مرگ بر دیکتاتور» شان گوش فلک را کر کرده است، اما یادمان نرفته است که همین افراد به دنبال اختیار تام در جایگاه نخستوزیری بودهاند، ریاست جمهوری مادامالعمر را برای خود میخواستند و یا لوایحی به مجلس فرستادهاند که اختیاراتی فراتر از قانون اساسی به آنها داده شود. اگر اینها نشانههای خوی دیکتاتوری نیست، پس چیست؟
روزی خود را «خط امام» خواندهاند و عکس امام را بر سر نیزه زدهاند و روزی دیگر عکس امام را پاره میکنند و زیر پا میگذارند. تاریخ اسلام برای ما الهامبخش است که کسانی که قرآن بر سر نیزهها میکنند، همانها در روزگاری دیگر قرآن ناطق را پامال ِ سم اسبان میکنند. مسجد و قرآن را به آتش میکشدند (مسجد لولاگر و مسجد دانشگاه شیراز)، اما میدانند که تا زمانی که مردم در راه ولایت هستند، نمیتوانند به فتنهها دچار کنند.
امروز میخواهند به نام دین سبز، با اندیشههای امام معارضه کنند. اما ما با اسلام آریامهری، اسلام ابوسفیانی و اسلام تحجر مخالفیم. اسلام آمریکایی و قرائت سکولار از اسلام را هرگز برنمیتابیم. مهمترین دستاورد مبارزات این ملت برای به سرانجام رساندن انقلاب اسلامی، حاکمیت اندیشه اسلامی بود. اما افرادی که هرگز سابقه مبارزه در زمان اختناق شاهنشاهی را نداشتهاند، به سبب مسئولیتی که در دوران حیات امام داشتهاند، امروز مدعی همهچیز شدهاند و میخواهند دستاوردهای انقلاب این ملت را از بین ببرند و اندیشههای غربی و اسلام آمریکایی و آریامهری را حاکم کنند. به قول شهید بهشتی:
«اسلام آریامهری، اسلامی بود که مسجدها تر و تمیز و آباد میشدند، کاشی هم میشدند، فرش و قالی هم میشدند، اجتماعات هم بود، عاشورا هم بود، تاسوعا هم بود، ماه رمضان هم بود، نام اسلام هم بود، رادیو هم قرآن میخواند، شبهای ماه رمضان هم دعای سحر میخواند، ابوحمزه میخواند، مناجات میخواند، اما نظام، نظام اسلامی نبود. برای ما مسأله این است که وقتی میگوئیم «با اسلام» این «با اسلام» ِما با «با اسلامی»که دیگران میگویند فرق دارد. «با اسلام» ما یعنی اینکه همه این مواهب بر اساس حاکمیت اسلام است و اینکه قانون اسلام باید حاکم شود.» (کتاب ولایت، رهبری، روحانیت – صفحه ??? و ???)
ما انتساب به امام را -به هر سبب و نسب و جایگاه که باشد- ملاک حقانیت نمیدانیم. چرا که آن روح خدا، امام خمینی روحیفداه بر نظامات موروثی و طبقهای خط بطلان کشید و ما فرزندان معنوی همان مرد الهی هستیم و هرگز به دوران پیش از انقلاب اسلامی برنخواهیم گشت. ما از پیمودن راه امام پشیمان نیستیم که بخواهیم از آن عدول کنیم و سر به دامان شرق و غرب ببریم.
امروز با ادعای وصایت یا وراثت از امام، متولیانی برای خط امام پیدا شدهاند که هیچ ارتباطی با اندیشه امام ندارند. امروز این افراد به دنبال نوعی سلطنت موروثی هستند و هرگز اندیشهی امام برای آنها ملاک نیست و اگر روزی هم برمیآشوبند، از نفی اندیشه امام نیست که از نقد به فرزندان امام است. اما امام ما این نحوهی حکومت و ارزشگذاری را نفی کرده است. در اسلام حق و باطل، خود ملاک هستند و نه افراد مدعی آن! درباره امام هم میگوئیم که افراد مدعی خط امام به جای تأکید بر عنوان نخستوزیر امام یا منصوب امام یا نماینده امام، باید با اندیشه امام محک بخورند. امروز شاهدیم که مطرودین و محذوفین از سوی امام و کسانی که از امام سیلی خورده بودند، ذیل یک پرچم مدعی خط امام شدهاند. امروز باید مواظب بود تا ظواهر و شعارها ما را از توجه به ذات و باطن باطل این جریان دور نکند.
بنیانهای اندیشهی امام، ولایت فقیه و حضور مستمر دین در حاکمیت، مبارزه با طاغوت (هر حکومتی غیر از حکومت اسلام)، مبارزه با تحجر و اسلام سلطنتی و آریامهری، مبارزه با اشرافیت و کاخنشینی، صدور انقلاب و هستههای مقاومت، حمایت از فلسطین و لبنان و جهاد علیه کفر و طاغوت، عدالتخواهی و آزادیخواهی، جمهوری اسلامی، مردممحوری به جای نخبهمحوری (اعم از حوزوی و دانشگاهی)، توجه به جبههی جهانی مستضعفین، استقلالطلبی از شرق و غرب و نیز استکبار ستیزی بوده است. امروز باید با این محک، مدعیان را سنجید.
ما وبلاگنویسان و فعالان فضای مجازی، جریان ضدانقلابی موجود در فضای مجازی، وبلاگستان و شبکههای اجتماعی را محکوم میکنیم. تحرکات ضداسلامی، ضدانقلابی، ضداخلاقی و ضدمردمیشان را دیدهایم و این مسئولیت ما را بیشتر میکند. از یک سو باید به خودسازی و کسب بصیرت اهتمام کنیم و از سوی دیگر، دیگران را به اخلاق اسلامی و بصیرت دعوت کنیم. باید آگاهیبخشی را وظیفه خود بدانیم و بدانیم که ضعف و سستی ِ ما در مسیر الهی، آینده ما را به گونهای دیگر رقم خواهد زد: «ان الله لایغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بانفسهم»
امروز وظیفه ماست تا با هر ابزار ادبی، فرهنگی، هنری و روشنگرانه در برابر فتنهافکنیها ایستادگی کنیم. باید حقیقت اسلام ناب را برای مردم بیان کنیم و در این موقف تاریخی تکلیف خود را به درستی انجام دهیم.
امروز بر همگان لازم است تا ولایت فقیه، این میراث سترگ امام خمینی (رحمت الله علیه) را پاس بدارند و آن را تمیز جریان حق و باطل بشمارند. بدانیم که حتی اگر همچون عمارها به سادهلوحی هم متهم شویم، تا زمانی که دست در دست ولایت داریم، خداوند سبیل هدایت را بر ما آشکار میکند.
البته همانگونه که رهبر معظم انقلاب اسلامی فرمودند ما ترسی از این جریان نداریم. آینده برای ما روشن است. ما معتقدیم درافتادن اینها با امام به زوال سریعتر و انزوای بیشترشان منجر میشود. اینافراد ریشهای در میان ملت ندارند و هرچه بخواهند در میان ملت مسلمان ریشهدوانی کنند، به ریشهکنی کامل نزدیکتر میشوند. درخت حیات طیبهای که امام در میان ما کاشت، ریشهاش در زمین دلهای ما مستحکم است و هر روز شاخههای بیشتری در آسمان خواهد داد و شرق و غرب عالم را در بر خواهد گرفت.
ان شاء الله